جدول جو
جدول جو

معنی ان تیکه - جستجوی لغت در جدول جو

ان تیکه
این مقدار کم
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اُ کَ)
جزیره کوچک بین ایتالیا و کرس، در مغرب جزایر لیباریا و شمال غربی صقلیه. طول آن سه میل و عرض دو میل است و اراضی آنجاآتشفشانی است. این جزیره ’استیوتیذس’ یعنی استخوانها نام داشته و وجه تسمیۀ وی آن بود که محارباتی بین سرقوسیین و قرطاجنیین بدانجا روی داد و بسیاری از لشکریان قرطاجنه فرصت را مغتنم دانسته عصیان کردند مخصوصاً که قوّاد لشکر در دادن ارزاق آنان مماطله میکردند، یکبار 6000 لشکری جمع آمدند و جیرۀ خود طلبیدند و رؤسای خود را بعصیان و تمرد تهدید و بدیشان اهانت کردند. و چون خبر این حادثه بحکومت رسید، بسران سپاهیان مزبور دستور قتل سربازان را صادر کرد و ایشان با سربازان بعنوان محاربه با عاصیان بعض جزایر سوار کشتی ها شدند و چون بجزیره مزبور رسیدند سپاهیان را فرودآوردند و خود بی خبر جزیره را ترک کردند و سپاهیان را بی زاد و مسکن گذاشتند، چه آنجا غیرمسکون بودو همه آنان از گرسنگی و رنج هلاک شدند و زمین از استخوانهای ایشان پوشیده شد. (ضمیمۀ معجم البلدان) ، در امان درآمدن خواستن. (مجمل اللغه) ، در زنهار کسی درآمدن، پناه بردن به: با ایشان در استیمان بحصنی که روزی چند از آن جماعت ایمن تواند بود مشورت کرد. (جهانگشای جوینی). و اصحاب اشغال بقلعۀ مرغه استیمان کنند. (جهانگشای جوینی) ، اعتماد کردن به، امین یافتن کسی را، سوگند دادن، مبارک شدن
لغت نامه دهخدا
(اَ غَ / غِ)
در تداول عامه آنتیک. (یادداشت مؤلف).
- انتیغه چی، خرید و فروش کننده اشیاء آنتیک. (یادداشت مؤلف).
- انتیغه خر، کسی که اشیاء آنتیک میخرد. (یادداشت مؤلف) ، ریخته شدن خاک برکسی. (از منتهی الارب) (آنندراج). ریخته شدن خاک. (تاج المصادر بیهقی) (از اقرب الموارد). ریخته شدن. (مصادر زوزنی). یقال: انثال علیه التراب، هجوم کردن اقوال بر کسی و بسیار گردیدن تا اینکه خدوک شود وی را. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
زیباروی
فرهنگ گویش مازندرانی
پرنده ای شبیه به توکا که در کنار آبگیرها پرسه می زند، زیرآب
فرهنگ گویش مازندرانی
تکه ی پارچه، پرت پارچه
فرهنگ گویش مازندرانی
پارچه ای که از به هم دوختن چند تکه ی رنگارنگ درست کنند، مرتع و کشتزاری نزدیک کوهپر کجور
فرهنگ گویش مازندرانی
نام خورشتی از کره، تخم مر، نبات آرد شده و زعفران آب کرده
فرهنگ گویش مازندرانی
تکه ی نمد نمد کوچک
فرهنگ گویش مازندرانی
از بنیاد، از نخست
فرهنگ گویش مازندرانی